محمد صدرامحمد صدرا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

محمدصدرا پسر گل مامان و بابا

سرسره بازی

اين روزه ها بهانه های گاه به گاه بنده برای سرسره است. گاهی وقتها مثلاً شب به سرم میزنه که برم سرسره بازی. بلند ميشم لباسهای بیرونم رو ميارم و شروع به پوشيدن می کنم. راستی موقع پوشيدن لباسهام کلی نق می زنم و گریه های زورکی می کنم برای اينکه نمی تونم کاپشنم رو خودم بپوشم و به کسی هم اجازه نمی دم که زره ای کمکم کنه. اگه کسی کمک کنه بايد کلاً کاپشن يا شلوارم رو دربيارم و دوباره با نق و نوق خودم بپوشم. از بین اسباب بازی های پارک هم، فقط و فقط این مدل سرسره رو دوست دارم و از اول تا آخر وقتی که توی پارک هستيم، با اين مدل سرسره ها بازی می کنم. در اينجا، بابا به زور منو سوار تاب کرد. ولی خوشم نیوم...
27 اسفند 1391

کارهای جدید

بلدم آب پرتقال بگيرم. به پرتقال ميگم: پُ تِ تال نقاشی با دست چپ. در حال خواندن کتاب. با ليوان های رنگی ته سطل جای لوگوها، کيک مخصوص درست کردم. اتوبوس برجی ساختم. مَشِد ساختم. به مسجد میگم مَشِد. هر که ندونه فکر می کنه میگم مشهد. بيرون هم هرجا مسجد می بینم ميگم: مَشِد، مَشِد بستنی خوردن اين مدلی نوبره. حالتون به هم نخوره. دستم رو قبلش با صابون شستم. من هر وقت آبميوه يا شير پاکتی می خورم، آخرش نی رو  توی خودش میندازم. تا کسی دیگری از آن نخوره. از وقتی اون آقاهه اومده فرش هامونو لول کرده برده، برای شستن، من هم هر چی میبینم که قابل لول کردنه، این کار رو می کنم. بعد هم میذازم رو ...
27 اسفند 1391

جواب های این روزهای من

جواب های این روز های من به مامان. داستان ١: مامان داره گوشت چرخکرده رو بسته بندی می کنه برای داخل فريزر. من زود میرم جلو و میگم: من تومت تونم. (کمک کنم). مامان می گه نمی خواد کمک کنی برو بازیتو بکن. میگم: نه، من تو مت تونم. خلاصه به اجبار میگه باشه. بعد میگه پس شما کیسه فریزر رو نگه دار تا من گوشت رو بریزم توش. من میگم: نه من بلیزم توش. قاشق رو میده دستم و میگه: اما نباید روی زمین بریزه ها.  من چون نمی تونم خوب این کار رو انجام بدم یه کم میریزه زمین. مامام میگه: بچه این کار تو نیست. کار مامانه. من هم با صدای بلند میگم: نه ه ه ه ، این تال منه. بعد سعی می کنم با دقت زياد که زمین نریزه، این کار رو انجام بدم. ت...
26 اسفند 1391

تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی

"فتبارک الله الحسن الخالقين". سلام دوستان این چند وقت که نبودم،  یکسری آزمایشات انجام دادم که برخی هاش منجر به اختراعات جدیدی شد برخی هم به ثبت اختراع نرسید. از بس که برای ثبت سخت می گیرندو الا که همه کارهای من شایسته ثبت بودند.  با توجه به روزهای پايانی امسال با نام " تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی"، بر خود لازم دانستم تا آنچه از علم و دانشم اندوخته دارم در آخر اين سال به جامعه علمی کشورم تقديم کنم. کليه اختراعات بنده با اصل صرفه جویی در مصرف انرژی مطابقت داشته و داری برچسب انرژی +++A است. حالا هی برخی کارخانه های توليدی داخلی بگويند: فرزندان شما موفق به توليد يخچال با برچسب انرژی ++A شد...
15 اسفند 1391

محمد صدرا و عکاسی

سلم، می خواهم چند نمونه از کارهای جديد عکاسی را به شما نشان بدهم. قبلاً زياد عکاسی کرده بودم ولی  زياد جالب نبودند. با تمرين و ممارست فراوان، حالا ديگه در سطح حرفه ای عکاسی می کنم. عکاسی از عروسک شیر در زوايای مختلف: اين هم عکس از پاهای خودم. روز پنج شنبه ٥ بهمن با مامان به خونه آقاجون رفتيم. به همراه خاله و مامان، پيش آقای دکتر اسدی رفتيم . چون من کمی سرفه می کردم. دکتر هم برام آمپول نوشت. همانجا آمپول زدم. ١٠ دقيفه ای گريه کردم و نق زدم. ولی بعدش يادم رفت. بعد از آن، همراه مامان و خاله به عکاس خانه رفتيم. مامان می خواست برای مهد کودکم عکس ٤*٣ بگيره. ولی به نظر شما آيا موفق شد؟ ...
8 اسفند 1391
1